دلم می خواهد سر سجاده عشق سوار بر قلیچه پرنده رویاهایم شوم و به سویت پر کشم تا به نزدیک بارگاه ملکوتیت نشینم و با تو یکتای بی همتا راز و نیاز عاشقانه گویم به خدای مهربانم بگویم به عشقت بی تاب و توان و بی قرارم وآنقدر در دریای مواج قلبم عشقت موج می زند که من از تلاطم امواجش سوار بر پاره تخته ای به نام مهر و محبت می شوم و تا که از ان دریای متلاطم فقط فقط به تو معشوقم رسم و با اللهم از عشق و وفا گویم که ای خالق پربها هرگز لحظه ای فراموشم نکن تامخلوقی همچو من بی نوا تک و تنها شوم ناگهان صدای موذن مرا به خود آورد و از فالیچه پرنده رویاهایم پیاده شدم و تا نماز اول وقتم را به عشق نزدیک شدن به معشوقم الله ادا نمایم.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |